های*=*
بروادامه نفص❤️🍓
قسمت چهار مستر مافیا❤️⛓🔪
اززبان هوسوک⭐️🌙💧
ا/ت وتهیونگ رفتن تجهیزاتو بیارن...من وپسراهم تواین ماموریت با چندتا گانگستر بودیم.
یهو جیتانا زنگ زد. (*جیتانا،مخففش تانا هست وعضوباندهستش و۲۹سالش*)
هوسوک:سلام تانا خوبی؟
تانا:سلام هوسوک،مرسی خوبم راستی،محموله اسلحهb99h ۲روز دیگه میاد:(
هوسوک:آها،راستی هفت تیرا رسیدن؟
تانا:اوهوم،الان داریم جاسازمیکنیم بفرستیم عمارت آقای چُی(پدرا/ت)
هوسوک:اوکی،راستی از بومنام خبر داری؟
تانا:منظورت بای بومنام عه؟
هوسوک:آره،شنیدم دوره کارآموزیشو تموم کرده.حالا موندم میادتوباندیانه؟
تانا:چاره ای نداره،وگرنه بوممم🔪😂
هوسوک:دقیقاً😆😂
تانا:راستی برام کاری پیش اومد،کاری نداری؟
هوسوک:نه خدافظ
تانا:خدافظ🧡🙂
در ذهن هوسوک:بایدبه آقای چی وبابا بگم
وهمه مکالمه روتوضیح داد(حال ندارم بنویسمXD)
بابا:آها اوکی،راستی جیمین اون یارو که گفتم...تحقیق کردی راجعش؟
جیمین:آره اما یه جای پرونده اش ناقصه،لامصب نمیدونم کجاش ایراد داره😐
هوسوک:اون،معاون وزارت نفت رومیگی؟
بابا:آره
هوسوک:ازفردا بیاباهم بریم دنبالش
جیمین:حتما😄❤️ (مودمن:عرر هوپمین طور*-*😻)
یونگی:یااا،منم میام😤 (مودمن:ویونگی سرسُپ غیرتی میشود)
جیمین:اوکی،اصلا همگی بریم؟:\
بابا:آدم باشین
یونگی:تقصیرایناس من بی گناهم😠👈🏻(بادست نشون دادن)
هوسوک:حالا:/مگه شماهابچه این دعوا میکنین
کوک:حتما بچن دیگه:/والا بمولا من ازاینا بهترم😜😒
یونگی:ببخشید🥺👈🏻👉🏻💚
بابا:باشه...الان تووهوسوک وجیمین بریدپرونده فی مینهو رو بیارین برام😏
تهیونگ:دوساعته یارو مارو میکنین....فی مینهو رومیگین؟من پروندشو دارم
بابا:واقعا🤩!!!
تهیونگ:آره،اما تا سال۲۰۱۸روبیشتر اطلاعات ندارم🙁😐
جیمین:عیب نداره،حقا که داداش خودمی😍من ۲۰۱۶به بعدودارم:)مرسی میشه پروندشو بهم بدی....لطفااااا😇😊
تهیونگ:اوک (*وپرونده واینا رودادن ویارو روکشتن😂🔪*)
یک هفته بعد……………🌿💚🦎
اززبان تهیونگ🍓🎈❤️
۳روز پیش رفتیم اون کثاف*-*ت ودخترشو کشتیم.اه اه چقدبدم میومد ازش#__#
امروز بعدازکلی سروکله زدن با باباودکی جون(*مشاورباند،قبلا دکتربوده،بهش میگن دکی جون پسرا🔗😂*)بلاخره اجازه دادن بریم یه۶روزی با دخترا بوسان بگردیم
(*مسافرا:ا/ت،خواهران۳قلو*-*،دوست دخترا@_@،چانیول*)
خب....رفتم دنبال ا/ت بریم لباس واینا واس خودمون بخریم😆
خب کدومو بردارممم(*بچم داره ماشین انتخاب میکنه🥺😏*)
عااا...پورشه سفیده خیلی عشقه•~•ا/تم خوشش میاد
وااا نههه۵:۳۰شد😫حلزون بهترمنه("یااااا،اینونگو😢🔪")
اززبان ا/ت🧡🧶☄️
داشتم جلودرخونه قدم میزدم یهو یه پسره شیشه ماشینو داد پایین و
گفت:برسونمت خوشگله😎😉
من:مزاحم نشوبی ناموص("ا/ت بی ادب:-| ")
پسره:یاااا،ا/تتتت نشناختی😐ته تهههه
من:آها....وا عخشم😍😘
تهیونگ:مزاحم نشو مگه خودت پدروبرادرنداری😏 (مودمن:یادسرناامینی افتادم)
من:یااااااا،اصلاًمن قهرم😩☹️
تهیونگ:بدو سوار شو جیگر😎 (*محضاطلاعا/تمخففاسمتومیباشدواونتویی*)
من:❤️سارانگه:]😐
💚💚💚💚💚💚💚
خب اینم پارت۴بعدازقرن ها*-*
لایک یادت نره کیوتی:)باییییییی😊🍓🧡