هاییی:]
خاطرات امروزمو میخوام مرور کنم..:ر
ساعت۱۰بیدارشدم،اونم نه...برقا رف اسپلیت خاموش شد ربع ساعت بعدازشدت گرما بیدارشدم:>هیمم☀️💔
مامان وپدر گرام میخواستن برم واکسن بزنن اما سرنوع واکسن تصمیم گرفتن فلان واکسنو بزنن نه فلان:/
ساعت۱۱:۳۰بعدازسوال از چن جا واسه واکسن به پدر گفتم بریم کارناممو بگیریم•~•😐👌🏻
رفتیم....هعییی چقداین فضا دل چسب بود:)🚬"دروغ محض:/"
بخدادلم واسع مدرسه تنگیده بید خو:(
دیگه کارنامه روگرفتیم ومامانم ازمعاون جون پرسید مدارس بازمیشه وازاین حرفا.
گفتش که اسم تموم آرمی آموزا رو رَد کردن واسه واکسن:|^❓🤨
من مدارس بخواد بازبشع مشکل ندارم....تنها اینکه لوازم تحریر بی تی اس طوری داشتع باشم🙂✊🏻
یه کیف سرچ کردم۲تومن بید🙂💧
****
یعنی مدارس وا میشع درشون؟
اونجا کیبوردم بجا دانش نوشت آرمی@__@🌪👐🏻