درددل*ورژن الی*😐

𝐣𝐮𝐧𝐠 𝐞𝐥𝐢🎻 · 19:46 1400/05/18

هاییی:]

خاطرات امروزمو میخوام مرور کنم..:ر

ساعت۱۰بیدارشدم،اونم نه...برقا رف اسپلیت خاموش شد ربع ساعت بعدازشدت گرما بیدارشدم:>هیمم☀️💔

مامان وپدر گرام میخواستن برم واکسن بزنن اما سرنوع واکسن تصمیم گرفتن فلان واکسنو بزنن نه فلان:/

ساعت۱۱:۳۰بعدازسوال از چن جا واسه واکسن به پدر گفتم بریم کارناممو بگیریم•~•😐👌🏻

رفتیم....هعییی چقداین فضا دل چسب بود:)🚬"دروغ محض:/"

بخدادلم واسع مدرسه تنگیده بید خو:(

دیگه کارنامه روگرفتیم ومامانم ازمعاون جون پرسید مدارس بازمیشه وازاین حرفا.

گفتش که اسم تموم آرمی آموزا رو رَد کردن واسه واکسن:|^❓🤨

من مدارس بخواد بازبشع مشکل ندارم....تنها اینکه لوازم تحریر بی تی اس طوری داشتع باشم🙂✊🏻

یه کیف سرچ کردم۲تومن بید🙂💧

****

یعنی مدارس وا میشع درشون؟

اونجا کیبوردم بجا دانش نوشت آرمی@__@🌪👐🏻